English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (8860 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dynamic dump U رو گرفت پویا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dynamic storage allocation U تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
dynamic ram U حافظه با دسترسی پویا حافظه پویا
eclipses U گرفت
eclipsed U گرفت
eclipse U گرفت
eclipsing U گرفت
tethanus U گرفت عضلانی
the wind rises U بادوزیدن گرفت
solar eclipse U گرفت خورشید
lunar eclipse U گرفت ماه
eclipe of the moon U ماه گرفت
dynamically U پویا
mousing U پویا
dynamic U پویا
seeker U پویا
evolutionary U پویا
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
original U که از آن می توان کپی گرفت
he went his way U راه خودراپیش گرفت
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
originals U که از آن می توان کپی گرفت
dump U رو گرفت روبرداری کردن
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
He was run over by a car. U اتوموبیل اورازیر گرفت
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
dynamic storage U انباره پویا
dynamic system U سازگان پویا
dynamic test U ازمون پویا
dynomic contraction U انقباض پویا
dynamic pressure U فشار پویا
dynamic model U مدل پویا
dynamic model U الگوی پویا
dynamic memory U حافظه پویا
dynamic system U سیستم پویا
dynamic relocation U جابجایی پویا
dynamic stop U ایست پویا
dynamic structure U ساخت پویا
dynamic storage U حافظه پویا
dynamic subroutine U زیرروال پویا
dynamic system U نظام پویا
dynamic relocation U جابجاسازی پویا
dynamic load U بار پویا
dynamic link U پیوند پویا
static U که پویا نیست
dymanic balance U تعادل پویا
dynamic stability U تعادل پویا
dynamic allocation U تخصیص پویا
dynamic analysis U تحلیل پویا
dynamic check U مقابله پویا
dynamic dump U روبرداری پویا
dynamic economy U اقتصاد پویا
dynamic error U خطای پویا
dynamic equilibrium U تعادل پویا
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
It was engraved on my mind . U درزهنم نقش گرفت ( بست )
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . U نظرش را گرفت ( جلب کرد )
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
A surge of anger rushed over me . U سرا پایم را فرا گرفت
He got the money from me by a trick. U با حقه وکلک پول را از من گرفت
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
he talked himself hoarse U انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
dynamic address translate U مترجم نشانی پویا
micro dynamic model U الگوی خرد پویا
dynamic address translate U مترجم ادرس پویا
dynamic dump U نسخه برداری پویا
macro dynamic model U الگوی کلان پویا
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
dynamic programming U برنامه نویسی پویا
dynamic programming U برنامه سازی پویا
dynamic subroutine U زیر روال پویا
dynamic scheduling U زمان بندی پویا
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
He was granted a grade promotion. U یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
His wish was fulfI'lled. U آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
She mistook me for somebody else . U مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
She was transported with joy . U شادی تمام وجودش را فرا گرفت
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
dynamic ram U حافظه دستیابی تصادفی پویا
dynamic shift register U ثبات تغییر مکان پویا
dram U حافظه دستیابی مستقیم پویا
dynamic random access memory U حافظه دستیابی مستقیم پویا
drams U حافظه دستیابی مستقیم پویا
dynamic simulation language U زبان شبیه سازی پویا
melchizedek U > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Accidents wI'll happen. U چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
refreshed U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshes U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refresh U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
air brush U برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
refresh U مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
refreshes U مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
refreshed U مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
the lancet was infected U نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
pseudo random U قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
refreshed U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refresh U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking U حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1اصلاح ترجمه
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com